ای تو تنها فرشته ام
یاد خود را
فرو برده ای لابلای تمام حروف رازو نیازم
عطش خواهشت
هرشب
قطره قطره های اشکم را می نوشد
مانده ام
میان ماندن و رفتن
برای رفتن ، امید باید
و برای ماندن ، عشق
که هردو را
تو به من بخشیدی
ای جاودانه ترین بهانه وجودم
فرشته ام
با تمام وجودم دوستت دارم ...
--------------------------------------------------------------------------------------------------
وقتی اومدم ببینم آسمونیا چی برام یادگاری نوشتن دیدم یه آشنای ناشناس دوباره دیوار خونمو خط خطی کرده. البته برام نقاشی کشیده. دستش درد نکنه اما ... :
سلام تویی که میگی من برات یه آسمونی ام! سلام کسی که اسم خودتو بدون هیچ دلیلی مزاحم گذاشتی.
وقتی گل سرخ آوردی برام...بوی گل سرخ گرفت سر تا پام
مثل گل سرخ دلم تازه شد...پیرهن گل رو تنم اندازه شد ...
ببین ای وجود نازنین! هرطوری که میخوای در مورد من فکر کن.چون نمیتونم یا بهتره بگم نمیخوام فکرتو عوض کنم( این اجازه رو به من ندادن!) اما میخوام چیزی رو بهت بگم. چیزی که از وقتی خودمو شناختم، از وقتی فهمیدم معنی بعضی چیزا رو ، از وقتی نون گندم دست مردم دیدم! ، از وقتی پام به دانشگاه باز شد ، از وقتی با آسمون آشنا شدم ، از وقتی آسمون خونمون به دلم نزدیک شد! ، از وقتی دلم فهمید که با یه نگاه ممکنه بریزه پایین! از وقتی...
از وقتی عاشق شدم...! و اون اینه که :
بودن مهمه. همین بودن ساده. حالا وقتی احساس کنی که هستی اونوقته که یهویی احساس دلتنگی می کنی! تعجب نکن. این طبیعیه. قسمت مهم ماجرا میدونی چیه؟ 
 هیچ کس هم نیست که تو رو از دلتنگی در بیاره... دارم به در بسته میکوبم اینهمه مدت .    
                                                به همین سادگی....

نگاهی از روی خشم
بجای دیداری محبت آمیز
جوابی تند و خفه کننده
در عوض حرفهای زیبای عاشقانه
پوزخندی معنی دار
به تلافی اشکهای نیمه شبم ...
...
اینها
همه چیزهایی است
که تو به من باز پس دادی
و این همه برایم ارزشمندند
آری
من تو را دوست دارم ...

شب
از آن شبها که دل بارانی است
خرده ذوقی باید
که کویر دل من
ذره ای نم،اندکی حس گیاه
نوک سوزن هوس کاشتن یک گل سرخ
فرصتی بهر تعلق به خدا
مگر احساس کند
چه هوا نمناک است
کاش آسوده بخوابم امشب
دل من لیک بسی غمناک است...