شاید همه چی تموم شده باشه . شاید خیلی وقته تموم شده . شاید هم یه دوره دیگه شروع شده . نمیدونم . اما هرچی که هست دیگه نمیخوام خسته بمونم . همیشه خسته بودم . همیشه تنها. اما دیگه نمیخوام با تنهایی مبارزه کنم . بالاخره تنهایی هم یه قسمتی از زندگیه دیگه . نمیشه همیشه آدم یار و یاور داشته باشه . البته من ( و شاید شما هم ) همیشه یکیو داشتم . یکی که در هر شرایطی به فکرم بوده و هست . یکی که وقت خواب و بیداریم مراقبه که برام اتفاقی نیفته . دوستم داره . یکی ولی واقعی ... هیچوقت منو تنها نمیذاره . هیچوقت ازم خسته نمیشه . تاحالا کاری نکرده که ازش دلخور بشم . منم خیلی دوستش دارم . خیلی ولی واقعی ... . برام دعا کنین وضعم خیلی بده ...

قاطی پاتی ۱

بعضی وقتا آدم پر میشه از یه سری حرفای بی سرو ته که اگه اونا رو بیرون نریزه مثل بغض توی گلوش جمع میشن. البته اگه یه کم دقت کنی می بینی که حرفا یه جورایی به هم ربط دارن . مثل این :==> اگه برگشتی باشه آدم دلش نمیسوزه . شاید دوباره همه خستگیاشو فراموش کنه . اما گاهی وقتا آب نبات و چراغ نفتی با هم از جاده بیرون میریزن روی سر من . سماور برقیمون چند روزیه که تو رو توی خیابونا پلیس نمیبینم بیاد . ترافیک خیلی داغه لطفا آب سرد بریز روی دلت تا غم و غصه هات یادت بره . اگه یه دفعه دیگه بیای پاتو بذاری روی پام میشه دودفعه . اونوقت من ار ته دل فریاد میخورم زمین . جای خیلی زیباییه اما باید با نامزدت بری . البته اگه ماشینت سرما نخورده باشه . از تنهایی دارم کباب خوردی افطاری ؟ چرا برای من نیاوردی ؟ ! خیلی دوستت دارم خیلی آسمونی...