کوچه باغ خاطره ها

آنگاه که من و تو
زیر سایه اقاقیا
در امتداد نگاههایمان
سراپا غرق در هم بودیم
عشق نه
مستی نه
بلکه تو را می جستم
نادانسته
حدیث ناگفته به حرفی باز گفتی
و مرا 
که در تو غرقه بودم
از خود راندی ؛
باکی ندارم
از هیچ کس . همه کس
که تو را دوست دارم

صورتم را می تراشم
و خود را می آرایم
شاید فردا
تو را دیدم ...

وقتی بیایی ...

وقتی بیایی
زیباترین ترانه های تنهایی ام را
با تو آواز می خوانم
وقتی بیایی
مثل همیشه
بازهم
دوستت خواهم داشت
فرشته آسمانی ام...