-
عاشقانه ها
سهشنبه 27 خردادماه سال 1382 11:14
سرودن از تو دشوار است اما عاشقانه می سرایمت که ماندنی هستی و خواهم آمد آنروز که چشمانت ساده به من بگوید: دوستت دارم تا ابد تا همیشه دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 10:17
باران با جنگل می گوید باد با شنهای بیابان پرنده با درخت و من با تو می گویم راز جاودانگیمان را در معبر زمان آنگاه که سینه از هوای پرواز آکنده می کردیم به اساطیر پیوسته بودیم حدیث ماندگاری وسیع تر از یک سلام در خواب خسته مرداب و قدیمی تر از خداحافظی رود و فکر نکردیم که اگر هیچ نگوییم جاودان مانده ایم ...
-
دارایی من ...
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 10:08
همان پنجره قدیمی همان پرده زخمی همان بدن نیمه عریان ، با پوشش اندکی از توری همان میز و همان صندلی همان قلم و مرکب همان صفحاتی که در آن سالهاست برای معشوقت نامه می نگاری همان نگاه سحر آمیز از لای زخم پرده کرباسی همان تختی که هر شب زیر نور لطیف مهتاب روی آن می خوابی همه دارایی من همین هاست ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 خردادماه سال 1382 08:23
صورتم را می تراشم و خود را می آرایم شاید فردا تو را دیدم ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1382 01:57
نگاهت هنوز به وسعت پنجره است همان پنجره ای که پیشتر باغ عشق را از آن دید می زدم
-
عاشقانه
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1382 10:22
هوایم بارانی است یاد تو برق ابر چشمانم خواهد بود و سیلابی که از زلال اشکهایم جاری است مرا تا انتهای دوست داشتن تو با خود خواهد برد فرشته ام قلبت را بگشا به خانه می آیم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1382 01:43
پیراهنت بوی خاک باران خورده می دهد خیس شده ای و من هم پیشانی ام را روی سینه ات می گذارم سجده می کنم خدا همانجاست آنجایی که تو هستی آنجایی که من هستم صدای طپش قلبت اذان من است و نفست قد قامت من دلت مرکز آسمان و چشمت مبدا زمان آسوده ام که تو را دارم فرشته آسمانی من ...
-
معاوضه !
سهشنبه 20 خردادماه سال 1382 01:15
یک چتر در یک روز بارانی یک پالتوی پشمی گرم در یک روز سرد زمستان یک صندلی خالی در یک اتوبوس شلوغ یک شام مفصل بعد از یک روز تمام گرسنگی یک لیوان آب خنک در یک روز گرم تابستان یک خواب راحت پس از یک هفته کار سخت یک نگاه تو را به همه اینها نمی دهم فرشته ام دوستت دارم تا ابد تا همیشه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 خردادماه سال 1382 09:34
چند وقتی انگار راز می گویم من با تو ای پاک ترین تو همانی ، گفتم بی تکلف ، ساده و به زیبایی اشک
-
آرزو های من ...
یکشنبه 18 خردادماه سال 1382 00:08
کلبه ای که بتوانم زیر سقفش آرام گیرم فرشته ای که دوستم داشته باشد و خدایی که آزارم ندهد اینها همه چیزی است که از زندگی می خواهم...
-
اعتراف ...
شنبه 17 خردادماه سال 1382 08:12
فرشته ام ای منتهای علاقه ام ایمان داشته باش که بجز محبت تو ذره ای چیزی در دلم نخواهد جنبید و به معنای پاکی سوگند عشق تو زیباترین و پاک ترین گناه عمر من خواهد بود...
-
بهانه...
جمعه 16 خردادماه سال 1382 17:13
ای تو تنها فرشته ام یاد خود را فرو برده ای لابلای تمام حروف راز و نیازم عطش خواهشت هر شب قطره قطره های اشکم را می نوشد مانده ام میان ماندن و رفتن برای رفتن امید باید و برای ماندن عشق که هر دو را تو به من بخشیدی ای جاودانه ترین بهانه وجودم فرشته ام با تمام وجودم دوستت دارم...
-
خاطره ...
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1382 11:11
فرشته ام از دیر باز تو را می شناسم یادم هست آن زمان که در کلبه دلم نشسته بودم و تو بر من باریدی صدای چکیدنت بر پهنه کویری قلبم هنوز در گوشم می پیچد من عشق نم کشیدن داشتم و تو حس بارش تو که از آسمان آمدی من خیس باران بودم ...
-
نامه ای به یک فرشته ...
چهارشنبه 14 خردادماه سال 1382 14:26
با سلامی و کلامی دیگر باز در کوی تو دلباخته ام هر نگاهت را من مرهمی بر دل خود ساخته ام اگر از حال من خسته سوالی داری دیر گاهی است که در خانه غم این دلم سر به گریبان عزا دوخته است شده در راز و نیاز همه از فرقت یارش به بلا سوخته است من نمی دانم از این هجر که دارم چه کنم با خودم می گویم کاش می شد روزی عشق را یکسره فریاد...