-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبانماه سال 1382 10:05
خورشید صورت ماهت لبخند می زند / این قلب پاره پاره ام آباد می شود / ای کاش آن نسیم که آمد زکوی تو/ دانستمی که زلف تو بر باد می شود/ چشم و دل و گلایه و این ضجه های من/ در هجر توست که فریاد می شود/ هر دم دلم به خاطره هایت سفر کند/ اینگونه اندرون دلم شاد می شود/ لبخند ، کوی ، ضجه ، سفر ، قصه من است/ آباد ، باد ، شاد ، که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 آبانماه سال 1382 10:03
باز بوی آفرینش/ باز رنگ معنویت/ باز حس دوست بودن/ باز طرح آدمیت / ... با تو اما هر چه هستم/ بیش از یک مرد تنها/ بیش از یک آدمک هم / شادتر از اهل دنیا/ ... دوستت دارم عزیزم / مثل گلهای بهاری / مثل آوای محبت / شاپرک بر سینه داری/ ... منتظر بر راهت ای مه / چشم بر درگاه سایم/ تابیاید بوی زلفت/ من به دنبالت می آیم ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 آبانماه سال 1382 11:59
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره منم همون دیوونه همیشگی ... اگه فکر می کنی بیخیالت میشم ، اگه فکر میکنی جای تو کسی میتونه توی قلبم بشینه ،اگه فکر میکنی یه نگاهتو به همه دنیا میدم ،اگه فکر می کنی ... اشتباه می کنی . تو یهو اومدی پاتو گذاشتی درست وسط زندگی من و اونقدر بزرگ و وسیع و عمیق توی دلم خونه کردی که دیگه هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 آبانماه سال 1382 08:03
میدونی . خیلی دوستت دارم . هر کاری که می کنم تو توش حضور داری . هر جا که میرم تو باهام هستی . نمیشه . نمشه یه بار برم دانشکده اما به عکست چند ثانیه خیره نشم . اگه دعات نکنم نمازم تموم نمیشه . روزم بدون تو شب نمیشه . توی همه لحظه هام حضور داری . اما نمیدونم چرا تو منو خیلی دوست نداری . چرا سراغ منو نمیگیری . نمیدونم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 آبانماه سال 1382 09:58
نمیدونم اگه یکی یکیو دوست داشته باشه ،چقدر میتونه ازش بی خبر بمونه ؟ چند تا ایمیلشو جواب نمیده ؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 آبانماه سال 1382 11:03
صدای اذان از مناره مسجد به گوش می رسید . با بی حالی لای پتو بیرون اومد . یه آبی به دست و صورتش زد و برگشت توی اتاقش . اون هیتری رو که یادگار دوران دانشجوییش بود زد به برق . یه ماهیتابه رنگ و رو رفته از توی ظرفا برداشت و روی هیتر گذاشت . از ته مونده قوطی ، یه قاشق روغن به بدبختی در آورد و انداخت توی ماهیتابه . اون دوتا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1382 14:15
عمریه غم تو دلم زندونیه غم و غصه منو تو میدونی ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آبانماه سال 1382 15:37
نمیدونستم تا چه اندازه میتونم روش حساب کنم . بعضی وقتا یه چشمه هایی از معرفت از وجودش فوران میکرد اما حد واندازه اش برام معلوم نبود . به وسیله های مختلفی امتحانش می کردم . کم و بیش ،خوب و بد ، به هر صورت جوابکی می داد. تا اینکه یه روز ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 آبانماه سال 1382 14:15
باز بوی افطاری توی کوچه ها پیچیده مردم از همه طرف به صف شلوغ نانوایی هجوم آوردن نون و پنیر و سبزی و خرما به به مامان ! سحری چی داریم ؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1382 15:59
هوا پاییزی و دم سرد گشته همه برگ درختان زرد گشته شده سر در گریبان شاخه تک همه شمشاد ها پر گرد گشته
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 مهرماه سال 1382 09:44
امروز پسوردمو از موسسه ژئو فیزیک گرفتم . ان شاالله زود به زود آپدیت میکنم . راستی اگه یهو یه نفر توی خیابون تو رو ببینه و دنبالت راه بیفته ، بدون هیچ مقدمه ای بهت بگه با من ازدواج می کنی ؟ تو چی جوابشو میدی ؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 مهرماه سال 1382 11:59
روزها تکراری اند لحظه ها دوباره سر می زنند عمر ها طی می شود و فقط عشق می ماند و دوست داشتنی که من تو را ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مهرماه سال 1382 15:37
خالی بود اما پر بودم از حرفهای نگفته تهی بود اما لبریز بودم از حادثه های ننوشته آرام بود اما می سوختم از شعله های بی خبری ساده و آهسته ، آری ، عشق را برایش سروده بودم شعر نمی خواند . او اصلا شعر دوست نداشت شاعرانه دوستش داشتم . و برایش بارها گفته بودم اشتباه بود گفتن ، اشتباه بود کاش با او از دوست داشتن نمی گفتم آنگاه...
-
آسمون ...
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1382 15:19
میگن آسمون از زمین خیلی دوره . میگن اگه بخوای بری آسمون باید خیلی پول خرج کنی . میگن توی آسمون هیچی وجودنداره . میگن توی آسمون خلا برقراره . میگن ... اما من هیچکدومشو قبول ندارم . من یه فرشته آسمونی میشناسم که خیلی دوستش دارم . آره . آسمون ،آسمونی داره ... اونم آسمونی من ... دوستت دارم آسمونی ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مهرماه سال 1382 15:03
من یه ستاره ام . اون بالا بالاها که همه با هم مهربونن . این پایین پایینا چطور ؟ اون بالا بالاها حرفی از بدی و بداخلاقی نیست . این پایین پایینا چطور ؟ اون بالا بالاها خبری از نامهربونی نیست . همه عاشقن . همه مهربونن . همه خوبن . همه ... . این پایین پایینا چطور ؟ راستی اگه دلتنگ شدی میتونی هروقت دلت میخواد بیای پیش من ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 مهرماه سال 1382 12:13
سلام نمیدونم تو کی هستی . تاحالا ندیدمت . ام هرکی که هستی انگاری برام آشنایی . احساس غربت با تو نمیکنم . وقتی وجودتو با نوشته های زیبات به من اعلام می کنی احساس خوبی بهم دست میده . احساس بودن . احساس ارزش . با خودم فکر می کنم چقدر ما دوتا با هم دوستیم . با خودم فکر می کنم چقدر تو رو دوست دارم ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1382 12:39
میدونی چند روزه که ازت خبری ندارم ؟ چند روزه که به من سر نزدی ؟ چند روزه احوالمو نپرسیدی ؟ دارم به بی ارزشی عادت می کنم . هر روز خدا ، سرمو با یه کاری گرم می کنم تا هی یادم نیفته که برات ارزشی ندارم . اما اونقده برام ارزش داری که تو رو با هیچی عوض نمی کنم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 13:26
روزای دوشنبه و سه شنبه نمیتونم آپدیت کنم . کلاسای ژئوفیزیکه ...دارم دیوونه میشم ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 مهرماه سال 1382 08:04
سلام پایان گرفت دوری و اینک من با نام مهر لب به سخن باز می کنم از دوست داشتن آغاز می کنم... همتونو دوست دارم . خیلی خیلی ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1382 20:48
امتحانای دانشگاه ۲ هفته طول می کشه . بعدش حتکا بر می گردم . بهم سر بزنین ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 شهریورماه سال 1382 15:15
گاهی وقتا با خودم فکر میکنم که دنیا انتها داره یانه ؟ اگه داره پس کی به آخر خط می رسیم ؟ اگه هم نداره پس کی خلاص می شم ؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 شهریورماه سال 1382 22:42
همیشه و هرجا صدای توست که در عمق هستی ام جاریست به عشق توست که هر روز ردای دلشدگی بر تنم همی بر پاست قسم به چشم سیاهت که هر چه در دنیاست فدای یک گل لبخند عاشقانه توست به آسمان به زمین ، هرچه از دلم باقیست به خاک پای تو انداختم ؛ قدم بگذار هزاربار نوشتم ، دوباره می گویم به عشق تو همه عالم برای من زیباست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 شهریورماه سال 1382 22:37
از اونایی که با ایمیل یا به هر طریقی قبولی منو در فوق لیسانس بهم تبریک گفتن تشکر می کنم و امیدوارم توی زندگیشون همیشه موفق باشن ... دوستتون دارم آسمونی ها ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1382 18:19
فوق لیسانس ژئو فیزیک دانشگاه تهران قبول شدم ...
-
طعم خوب آزادی
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1382 22:07
جاده هنوز خیس بارانهای دیشب بود . بوی تازگی از لابلای درختان می وزید . جای دوستت دارم من که زیر باران برایت فریاد زدم روی برگ تمام درختان افتاده بود. آزدی را تجربه می کنم . درختان هرچه می گویند بگذار بگویند آزادی را تجربه می کنم ... آزادی...
-
تنهایی
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1382 21:51
یاد من باشد تنها هستم ماه بالای سر تنهایی است ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 شهریورماه سال 1382 19:12
پرسید : اونجا آب و هوا چه جوریه ؟ نسیم بوی چی با خودش میاره ؟ روزتو چه جوری شب می کنی ؟ گفتم : اینجا بوی یاس سپید توی کوچه ها پیچیده . اینجا دل همه تنگه . اینجا ... دوستت دارم آسمونی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 شهریورماه سال 1382 20:14
برسد به یار دلدار بکند خدا خدایی ... آره ، دوری و هجران همیشه پایدار نمی مونه . عاقبت وصل فرا می رسه و یهو می بینی که توی آسمونا با آسمونی داری پرواز می کنی . اونوقته که می گی : دوستت دارم آسمونی ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مردادماه سال 1382 21:12
بدترین شکل دلتنگی برای کسی اینه که کنارش باشی و بدونی که هرگز به اون نمی رسی ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مردادماه سال 1382 10:44
ای دریاهای آبی ای آسمان زیبا من عاشقم ببینید سر می کشم به هرجا من دوست دارم او را جان می دهم برایش آخر چگونه گویم من دوست دارم او را می خواهمش چو جانم از هجر او ملولم صدبار گفتم و باز من می پرستم او را