پیراهنت بوی خاک باران خورده می دهد
خیس شده ای
و من هم
پیشانی ام را روی سینه ات می گذارم
سجده می کنم
خدا همانجاست
آنجایی که تو هستی
آنجایی که من هستم
صدای طپش قلبت
اذان من است و
نفست قد قامت من
دلت مرکز آسمان و
چشمت مبدا زمان
آسوده ام که تو را دارم
فرشته آسمانی من ...

معاوضه !

یک  چتر در یک روز بارانی

یک پالتوی پشمی گرم در یک روز سرد زمستان

یک صندلی خالی در یک اتوبوس شلوغ

یک شام مفصل بعد از یک روز تمام گرسنگی

یک لیوان آب خنک در یک روز گرم تابستان

یک خواب راحت پس از یک هفته کار سخت

یک نگاه تو را به همه اینها نمی دهم

فرشته ام 

دوستت دارم تا ابد 

تا همیشه

 

چند وقتی انگار
راز می گویم من
با تو ای پاک ترین
تو همانی ، ‌گفتم
بی تکلف ، ساده
و به زیبایی اشک