توی این دوره زمونه فقط این دوستی می مونه ،
همه چی یه جور سرابه یه تلاطم روی آبه ،
کاشکی میشد باز دوباره دلو از غروب جدا کرد ،
توی آسمون آبی توی چشمکا شنا کرد ،
همیشه روی زمینا راه میرن قاصدکامون ،
اما هیچ خبر ندارن از غم و تنهاییامون ،
کاش میشد روزی تو گلدون گل خنده تو باشه ،
صبح به صبح چشمای خستم با نوازش تو واشه ،
کاش میشد این دل تنها یه روزی تنها نباشه ،
کاش میشد عطر لباست توی لحظه هام بپاشه ،
همیشه به این امیدم که یه روز بیای کنارم ،
سر بذارم روی سینت بگم هیچ غمی ندارم ،
آخه مهربون ، طلایی ،عسلی ، عزیز جونم ،
شعر دوست داشتنتو هر روز و هر ساعت می خونم ،