توی گلخونه چشمات همیشه هوا بهاریست نمیشه یه روز نبینم جای چشمات اینجا خالیست --------------------------------- اینم یه شعر زبان ...! :
گفته بودی اگه بیام تو شهرتون سماورو چاق میکنم توی سبزه ها چلوکباب برگ میپره . شاید همیشه بشه نیای پیش اونا بری اینجا نمونی . حرف و حدیث زیاده مال خبری از پاسبون لب باغچه های کنار گذاشته و اسقاطی جدول کشی نمونده که بهت بگه ای بابا بس نمی کنی ؟ سر طرف ترکید از بس هی چشاتو کردی توی اون لیوان آب و جیغ کشیدی دیگه کاری باری نداری ...!
سلام خوشحالم کردی اومدی چه گلهای قشنگی تو وبلاگت داری
تیکه دوم متن رو نفهمیدم برای من خیلی سخته ؟اما شعر اول قشنگ بود
خيلی وقته نيومدم!
ولی قبلا ها ميفهميدم چی ميگی ..الان نه!
HAVE A NICE DAY
سلام یاسر...دیگه کاری باری نداری؟!!
سلام ممنونم که سر زدی وبلاگت قشنگه
اگه میشه لینک وبلاگ منو تو وبلاگت بزار تا منم این کارو
بکنم
سلام .خوبی . عیدت مبارک . از وبلاگت خیلی خوشم اومد . واقعا باحال بود . فضاش ته عشقه جون تو . دمت گرم . موفق باشی و پایدار . در ضمن پروانه ای کو تو صفحه حرکت می کنه من رو کشته . ای جونم . خوب ما فعلا باید بریم . اگه حس داشتی یه سر به ما هم بزن .
سلام دوست جدید من....راستش وقتی اومدم و اسم وبلاگت رو دیدم یه حس خاصی بهم دست داد....توی گلخونه ی چشمام همیشه هوا ابریست ولی کاش می بارید و طوفان بپا می کرد تا شاید بعد از این طوفان همه چیز آروم بشه....از اینکه پیش من اومدی ممنونم....فرشته باشی با فرشته ی زیبات.....
سلام یاسر جان
نوشته هاتو دوست دارم چون از ته دلت مینویسی ولی سخت میشه خوندشون. اگه دلت خواست یه کم دورشو رقیق تر کن. فضولی نبود. دخالت بود!!! ببخشید ولی دلم میخواد راحت بخونمشون.
پایدار باشی
ممنونم از اینهمه لطفت ...:)
سلام، تو که قرار بود دیگه راجه بهش حرف نزنی!چی شد یس؟....بازم بقول خودت کار دیگه ای جز اشک ریختن نداری؟!...بابا یه ذره بخودت بیا! دنیا که به آخر نرسیده!...اگه اینجوری بود که تا حالا میلیونها بار تموم شده بود....می دونم سخته ولی سعی خودتو بکن ،باشه!.....ضمنا اگه خواستی به ما هم یه سری بزن