توی گلخونه چشمات همیشه هوا بهاریست نمیشه یه روز نبینم جای چشمات اینجا خالیست --------------------------------- اینم یه شعر زبان ...! : 

گفته بودی اگه بیام تو شهرتون سماورو چاق میکنم توی سبزه ها چلوکباب برگ میپره . شاید همیشه بشه نیای پیش اونا بری اینجا نمونی . حرف و حدیث زیاده مال خبری از پاسبون لب باغچه های کنار گذاشته و اسقاطی جدول کشی نمونده که بهت بگه ای بابا بس نمی کنی ؟ سر طرف ترکید از بس هی چشاتو کردی توی اون لیوان آب و جیغ کشیدی دیگه کاری باری نداری ...!

نظرات 11 + ارسال نظر
شومباس شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:50 ب.ظ http://shombuscompoly.persianblog.com

سلام خوشحالم کردی اومدی چه گلهای قشنگی تو وبلاگت داری

علی یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:37 ق.ظ http://aie.blogsky.com

تیکه دوم متن رو نفهمیدم برای من خیلی سخته ؟اما شعر اول قشنگ بود

پرستو یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:52 ق.ظ http://parastou.blogsky.com

خيلی وقته نيومدم!
ولی قبلا ها ميفهميدم چی ميگی ..الان نه!

A-KING دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:27 ق.ظ http://a-king.blogsky.com

HAVE A NICE DAY

پیمان دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:46 ب.ظ http://blue.blogsky.com

سلام یاسر...دیگه کاری باری نداری؟!!

تامی دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:43 ب.ظ http://barname.blogsky.com



سلام ممنونم که سر زدی وبلاگت قشنگه
اگه میشه لینک وبلاگ منو تو وبلاگت بزار تا منم این کارو
بکنم

سید رضا موسوی دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:25 ب.ظ http://3dsmax6.persianblog.com/

سلام .خوبی . عیدت مبارک . از وبلاگت خیلی خوشم اومد . واقعا باحال بود . فضاش ته عشقه جون تو . دمت گرم . موفق باشی و پایدار . در ضمن پروانه ای کو تو صفحه حرکت می کنه من رو کشته . ای جونم . خوب ما فعلا باید بریم . اگه حس داشتی یه سر به ما هم بزن .

فرشته نجات دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:03 ب.ظ http://fereshte.blogspot.com

سلام دوست جدید من....راستش وقتی اومدم و اسم وبلاگت رو دیدم یه حس خاصی بهم دست داد....توی گلخونه ی چشمام همیشه هوا ابریست ولی کاش می بارید و طوفان بپا می کرد تا شاید بعد از این طوفان همه چیز آروم بشه....از اینکه پیش من اومدی ممنونم....فرشته باشی با فرشته ی زیبات.....

سیاهِ روشن سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:46 ق.ظ http://www.ghadessi.com

سلام یاسر جان
نوشته هاتو دوست دارم چون از ته دلت مینویسی ولی سخت میشه خوندشون. اگه دلت خواست یه کم دورشو رقیق تر کن. فضولی نبود. دخالت بود!!! ببخشید ولی دلم میخواد راحت بخونمشون.
پایدار باشی

ساغر سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:11 ق.ظ http://bQueen.com

ممنونم از اینهمه لطفت ...:)

ساحل چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:03 ق.ظ http://sahel18.persianblog.com

سلام، تو که قرار بود دیگه راجه بهش حرف نزنی!چی شد یس؟....بازم بقول خودت کار دیگه ای جز اشک ریختن نداری؟!...بابا یه ذره بخودت بیا! دنیا که به آخر نرسیده!...اگه اینجوری بود که تا حالا میلیونها بار تموم شده بود....می دونم سخته ولی سعی خودتو بکن ،باشه!.....ضمنا اگه خواستی به ما هم یه سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد