توی این دوره زمونه فقط این دوستی می مونه ، همه چی یه جور سرابه ‌یه تلاطم روی آبه ، کاشکی میشد باز دوباره ‌دلو از غروب جدا کرد ،‌ توی آسمون آبی توی چشمکا شنا کرد ، همیشه روی زمینا راه میرن قاصدکامون ،‌ اما هیچ خبر ندارن از غم و تنهاییامون ،‌ کاش میشد روزی تو گلدون ‌گل خنده تو باشه ، صبح به صبح چشمای خستم با نوازش تو واشه ،‌ کاش میشد این دل تنها یه روزی تنها نباشه ، کاش میشد عطر لباست توی لحظه هام بپاشه ، همیشه به این امیدم که یه روز بیای کنارم ،‌ سر بذارم روی سینت بگم هیچ غمی ندارم ، آخه مهربون ،‌ طلایی ،‌عسلی ،‌ عزیز جونم ، شعر دوست داشتنتو هر روز و هر ساعت می خونم ،
نظرات 4 + ارسال نظر
علی دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:37 ق.ظ http://aie.blogsky.com

سلام//تو این دوره زمونه ؟راستی هنوز هم بوی دوستی می اید؟

رز سفید دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:24 ب.ظ http://tala65.persianblog.com

akhey kheili latifo ziba minvisi moafagh bashi harjaye donya ke hasti

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:01 ب.ظ http://sadafs.blogsky.com

زیبا بود.عشق واقعی همیشه پایدار می مونه

مرسی که سر زدید

پریدخت چهارشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 06:45 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام یاسر جونم

سر به روی شانه های مهربانت می گذارم ...

شعر خیلی زیبایی بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد