شاید همه چی تموم شده باشه . شاید خیلی وقته تموم شده . شاید هم یه دوره دیگه شروع شده . نمیدونم . اما هرچی که هست دیگه نمیخوام خسته بمونم . همیشه خسته بودم . همیشه تنها. اما دیگه نمیخوام با تنهایی مبارزه کنم . بالاخره تنهایی هم یه قسمتی از زندگیه دیگه . نمیشه همیشه آدم یار و یاور داشته باشه . البته من ( و شاید شما هم ) همیشه یکیو داشتم . یکی که در هر شرایطی به فکرم بوده و هست . یکی که وقت خواب و بیداریم مراقبه که برام اتفاقی نیفته . دوستم داره . یکی ولی واقعی ... هیچوقت منو تنها نمیذاره . هیچوقت ازم خسته نمیشه . تاحالا کاری نکرده که ازش دلخور بشم . منم خیلی دوستش دارم . خیلی ولی واقعی ... . برام دعا کنین وضعم خیلی بده ...
تو همواسه ما دعا کن داداش
دعا می کنم........
نبینم دلت ابری باشه دادشی! اگه وضعه تو بد باشه من چی کار کنم؟!! دعا می کنم ...اما...
شب تنهاییها یکجور عنصر ویرانگنندهی خانهی ذهن است/.
به دریا مرو! گفتمت زینهار!
وگر مى روى تن به طوفان سپار!
ممنونم ازین که به من سر زدی.
پاینده باشی-مرتضی
بی خیال.
دنیا به کفشت پسر!
بی خبر رفتی نالوتی!
بای بای!
سلام! اين عکسی که بالا گذاشتی خيلی زشته. خوشگلترش نبود؟
بله . حتما همینطوره . اصلا هر چی شما بگی .