چند وقتی انگار
راز می گویم من
با تو ای پاک ترین
تو همانی
گفتم ؛
بی تکلف ، ساده
و به زیبایی اشک ...
----------------------
داستان من و فرشته ام خیلی غمگین شده : خیلی وقته دیگه بارون نزده ، رنگ عشق به این خیابون نزده ... ، آره خیلی وقته رنگ چشماشو ندیدم ... می ترسم ...
چشم!
گفتی سربزن زدم...
بیشتر خودت رو معرفی میکنی؟ چند سالته؟ شغل . کدوم شهر. ممنون میشم
وبلاگ قشنگی داری...اگر میشه به ما هم سر بزن و لیک بده~ (= مرسی یک دنیا~
مطالب بروز شد:(12/4/1382):::::::::فرار ابراهیم نبوی به فرانسه--------1روزبازداشت من-----------سعید عسگر=2+عشق و شعر یک باتوم دارم برقیه)
نمیدونم چی بگم . شبیه آدمای ناراحتی ....
ولی هنوز نوشته هات خوبه .....................
خوشال باشی
چیز خاصی شده که تو ناراحتی؟ از چی میترسی؟؟
راستی برادرت کنکورش رو خوب داد؟؟؟؟ من که گند زدم...