می شود گرسنه خوابید ، می شود جاده را تشنه در نوردید ، می شود سلام نکرد ، می شود تنها در گوشه ای انشای مرگ سرود . اما نمی شود بی تو بودن را حتی برای لحظه ای به تصویر کشید . تنهایی هایم آیه های عاشقانه ای است که از سوز جانان ،جانانه به بیابان خلوت درونم شکاف می زند . آری ناگاهانه آمدی . از خواب تنهایی ام بیدار شدم . ساده و آهسته کنارم آرمیدی . گدازه های نگاهت درونم را به آتش کشاند و لبخند زلالت مرا تا اوج صداقت پرواز داد . و تو اکنون در قلبم خانه داری . تنها و بی صدا . من دیگر تنها نیستم و تو دیگر نمی روی . تو درون من بزرگ می شوی و می مانی .
ای آسمانی ! قدمهایت بر چشمان آسمانی ام ، بر دل آسمانی ام . تو را می ستایم و باورت دارم . سادگی هایم را زیر پایت می اندازم و غرورم را به پاس مهربانی هایت به تو می بخشم .
یادت باشد می پرستمت فرشته آسمانی ام ...
سلام
بار دوم بهت سر زدم
اما انگار تو نمیایی
به منم سر بزن
من ۲ بازر تا حالا اومدم تو نیومدی
بای
سلام یاسر..
همه ی اینکارا که گفتی سخته!!!
ولی همون اخریش از همه غیر قابل تحملتره..باهات موافقم..
موفق باشی دوست خوبم
اینا که گفتی واقعیت داره ؟