سلام ممنون که به وبلاگم سر زدی ولی متاسفانه نتونستم مطلبت رو بخونم ): وبلاگت زیباست ٫موفق باشی
سلام آسمونی ها اگه نتونستید نظراتی که براتون داده میشه رو بخونید (با فونت عجیب غریب نوشته شده بود )راست کلیک کنید . بعد از گزینه -انکدینگ- روی -عربیک - کلیک کنید . مشکل حل خواهد شد . از اینکه به من سر می زنید ممنونم . دوستتون دارم آسمونی ها
سلام یاسر جان چقدر خوشحال شدم که شما هم در زمینه اکنکار مطالعه داشتی و علایق مشابهی داریم ضمنا معلومه سلیقه قالب بلاگتم خوبه و دستی تو کار داری به هر حال نوشته آخرت من را یاد حالت آلفا انداخت که استاد مون می کفت خود تو تو یه کلبه در میان یک منظره تجسم کن و اونجا تنها جائی که تو در ارامش مطلق به سر می بری .... کلبه تو هم همینجوریه راستی اولین موضوع بحث گروهی را شروع کردیم منتظر نظرات شما هستم فعلا
عشق یعنی کشک! یعنی پشم...یعنی پنبه ی نزده ، که وقتی زدیش عالم را بر می دارد! عشق یعنی بالش پر قو...خیلی نرم است، اما امان از وقتی که رو بالشیت پاره شده باشد...نوک این پر ها به همه جای تنت فرو می رود. آری بخندید...عشق یعنی خنده ی بیگاه، گریه ی بیگاه! عشق یعنی گریه ی بی معنی، خنده ی بی معنی! عشق یعنی تا وقتی دوری داستانهای فریبا: لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، وامق و عذرا... .کاغذ پاره ی شاعری اما...! عشق یعنی اسطوره! یعنی رستم، یعنی اسفندیار... .یعنی دیو سپید یا اکوان دیو...! عشق یعنی دیوانگی، شوریدگی. همان که شاعرها گفته اند: "دیوانه را زنجیر در گردن کنید...!" اصلا عشق همان زنجیر است.... عشق یعنی اینکه تو یک زنجیر را بچسبی و رها نکنی! عشق یعنی فریاد گوشخراش: اول که بر میکشی دلاوری! بعد سرت را زیر می اندازی...لپهایت گلی می شود و لب ور می چینی! اصلا عشق یعنی همان لب ور چیدن، یعنی همان لپهای گلی. همان شرم نگاه... .همان فریاد بیصدای خفته در گلو! عشق یعنی خواب...یعنی خفتگی! خوابهای شیرین که صبحش ضعف تن دارد. عشق یعنی تا وقتی دوری هماغوشی جانها، روحها، آخرش نگاهها... .وقتی رسیدی دست و پا گیری تن! عشق یعنی غزلخوانی چشمها! همصدایی نگاهها! هارمونی اندیشه ها!... عشق یعنی بی اندیشگی! یا پلک و مژه و مردمک. ...وقتی دوری فاصله ی پنجم: دو – سل. یا چهارم: می – لا. وقتی رسیدی فاصله ی دوم: ر – می. یا کمتر: سی – دو! آری...عشق یعنی رنگ. رنگی که بی محابا روی بوم می پاشی و به قیمت خون می فروشی! و هم عشق یعنی بیرنگی...یعنی کاغذ ترانسپارنت... یعنی کالک! عشق یعنی سایه بازی! عشق یک بازی است. بازی ای که اغلب ما آن را زیادی جدی می گیریم! عشق گوشه ی دایره است! عشق یعنی شیرینی...عشق خیلی با نمک است. عشق ملس است. عشق فشارت را بالا می برد، بدتر از نمک! می کشد. و هم عشق زنده ات می کند. پس از عشق باید گفت. براستی " همیشه از عشق باید گفت. بی عشق روزگارت را زندگی سیاه خواهد کرد."
سلام
ممنون که به وبلاگم سر زدی ولی متاسفانه نتونستم مطلبت رو بخونم ):
وبلاگت زیباست ٫موفق باشی
سلام آسمونی ها
اگه نتونستید نظراتی که براتون داده میشه رو بخونید (با فونت عجیب غریب نوشته شده بود )راست کلیک کنید . بعد از گزینه -انکدینگ- روی -عربیک - کلیک کنید . مشکل حل خواهد شد . از اینکه به من سر می زنید ممنونم . دوستتون دارم آسمونی ها
سلام
چه گلای قشنگی از آسمونت می باره .
همیشه بهاری باشی .
خوشحال شدم که وبلاگ من سر زدی اگه بازم بیایی لطف میکنی
ولی من نتوانستم نوشته تو که برایم نوشته بودی را بخوانم .
سلام
ممنون که به من سر زدین .
خدا هیچوقت بندگا نشو ازار نمیده این ما انسانها هستیم که در حق هم ظلم می کنیم .
موفق باشین .
سلام
وبلاگت خیلی عالیه فقط دوتا مشکل کوچولو داره
۱- زیادی سنگین شده (بعدها دچار مشکل میشه)
۲- یک فرم نظر سنجی کم داره (این یکی زیاد مهم نیست)
موفق باشی به ما هم سر بزن.
سلام یاسر جان
چقدر خوشحال شدم که شما هم در زمینه اکنکار مطالعه داشتی و علایق مشابهی داریم ضمنا معلومه سلیقه قالب بلاگتم خوبه و دستی تو کار داری به هر حال نوشته آخرت من را یاد حالت آلفا انداخت که استاد مون می کفت خود تو تو یه کلبه در میان یک منظره تجسم کن و اونجا تنها جائی که تو در ارامش مطلق به سر می بری ....
کلبه تو هم همینجوریه
راستی اولین موضوع بحث گروهی را شروع کردیم منتظر نظرات شما هستم
فعلا
آدم باسلیقه هر کاری کنه نمی تونه سلیقه ی خودشو پنهان کنه. وبلاگ شما زیبا بود. خوشحالم با شما آشنا شدم. موفق باشید.
*** آش کشک خاله مون...!
عشق یعنی کشک!
یعنی پشم...یعنی پنبه ی نزده ، که وقتی زدیش عالم را بر می دارد!
عشق یعنی بالش پر قو...خیلی نرم است، اما امان از وقتی که رو بالشیت پاره شده باشد...نوک این پر ها به همه جای تنت فرو می رود.
آری بخندید...عشق یعنی خنده ی بیگاه، گریه ی بیگاه!
عشق یعنی گریه ی بی معنی، خنده ی بی معنی!
عشق یعنی تا وقتی دوری داستانهای فریبا: لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، وامق و عذرا... .کاغذ پاره ی شاعری اما...!
عشق یعنی اسطوره! یعنی رستم، یعنی اسفندیار... .یعنی دیو سپید یا اکوان دیو...!
عشق یعنی دیوانگی، شوریدگی. همان که شاعرها گفته اند: "دیوانه را زنجیر در گردن کنید...!" اصلا عشق همان زنجیر است.... عشق یعنی اینکه تو یک زنجیر را بچسبی و رها نکنی!
عشق یعنی فریاد گوشخراش: اول که بر میکشی دلاوری! بعد سرت را زیر می اندازی...لپهایت گلی می شود و لب ور می چینی!
اصلا عشق یعنی همان لب ور چیدن، یعنی همان لپهای گلی. همان شرم نگاه... .همان فریاد بیصدای خفته در گلو!
عشق یعنی خواب...یعنی خفتگی! خوابهای شیرین که صبحش ضعف تن دارد.
عشق یعنی تا وقتی دوری هماغوشی جانها، روحها، آخرش نگاهها... .وقتی رسیدی دست و پا گیری تن!
عشق یعنی غزلخوانی چشمها! همصدایی نگاهها! هارمونی اندیشه ها!... عشق یعنی بی اندیشگی! یا پلک و مژه و مردمک.
...وقتی دوری فاصله ی پنجم: دو – سل. یا چهارم: می – لا. وقتی رسیدی فاصله ی دوم: ر – می. یا کمتر: سی – دو!
آری...عشق یعنی رنگ. رنگی که بی محابا روی بوم می پاشی و به قیمت خون می فروشی!
و هم عشق یعنی بیرنگی...یعنی کاغذ ترانسپارنت... یعنی کالک! عشق یعنی سایه بازی!
عشق یک بازی است. بازی ای که اغلب ما آن را زیادی جدی می گیریم!
عشق گوشه ی دایره است!
عشق یعنی شیرینی...عشق خیلی با نمک است. عشق ملس است.
عشق فشارت را بالا می برد، بدتر از نمک! می کشد. و هم عشق زنده ات می کند.
پس از عشق باید گفت. براستی " همیشه از عشق باید گفت. بی عشق روزگارت را زندگی سیاه خواهد کرد."
و اما با عشق...!؟ نمی دانم.
سلام...اولین باره میام لینمجا...موفق به خوندن متن نمشدم.و...راست کلیک هم که نمیشه کرد...به هر حال...
آدرس میلم رو اصلاح می کنم
از اینکه به وبلاگ من اومدی ممنون.
سعی کن پیامهاتو یونیکد بنویسی که خوندنشون مشکل نباشه.
سفرهخونه من همیشه منتظر شماست.
سلام کارشما درسته موفق باشید. ایام به کام
خوشحال شدم که وبلاگ من سر زدی اگه بازم بیایی لطف میکنی
سلام
خواستن ها و داشتن ها
همه و همه
زندگی ؛فریاد
شاید یک رهگذر
یا بیگانه ای که بدون خواستن و داشتن
دوستم بدارد
ولی ...
سلام
شما میتونی با رفتن به سایت زیر یک فرم نظر سنجی تهیه کنی.
http://www.rasanic.com/vote
" فرشته ای که دوستم داشته باشد"
dusti bayad 2 tarafeh basheh! :)
تو چقدر لطیف مینویسی همه آنچه را نوشته بودی خواندم و واقعا حظ کردم این همه لطافت از یه پسر بعیده