با سلامی و کلامی دیگر
باز در کوی تو دلباخته ام
هر نگاهت را من
مرهمی بر دل خود ساخته ام
اگر از حال من خسته سوالی داری
دیر گاهی است که در خانه غم
این دلم سر به گریبان عزا دوخته است
شده در راز و نیاز
همه از فرقت یارش به بلا سوخته است
من نمی دانم از این هجر که دارم چه کنم
با خودم می گویم
کاش می شد روزی
عشق را یکسره فریاد کنم
آه اما افسوس
بی خریدار که بازار ندارد رونق
حال از حال تو می پرسم من
گوئیا مثل من دلشده بغض آلودی
تو چرا ؟ ای نفست فکر همه ساعاتم
تو چرا در به در و چهره به خاک آسودی ؟
تو که یک خنده ات انگیزه مرگ من شد
تو چرا دست به دامان غم و اندوهی
همه شب دلخوشی ام
فکر این است که فردا رخ مهگون تو را می بینم
با نگاهی که جنون می دهدم پلک به پلک
با سلامی که زجان می بردم گام به گام
سخن از مهر و وفا خواهی گفت
و دوتایی پس از آن
دست در دست و دل اندر دل هم
خانه ای می سازیم
با ستونی از عشق
نامه ام را دیشب
به کبوتر دادم
تا دم صبح که از کوی شما می گذرد
با امیدم به تو تقدیم کند
وقت تنگ است ؛ بیا
منتظر می مانم
دوستت دارم من ...
خیلی زیبا بود
khili be del neshast?
shear az khodet neveshti???
*: p:
واقعا قشنگ بود .... امیدوارم موفق باشی
خیلی قشنگ بود . به وب ما هم سری بزن
www.farhadkey.tk
سلام ممنون از اینکه به ما سر زدی....خیلی قشنگ کار کردی......
سلام
عزیزم مرسی بخاطر نظرات و حرف های قشنگی ه در مورد من زده بودی
فدات بشم
مو هر کاری میکنم برای اینه که همه وبلاگ نویسان یه وبلاگ خوب داشته باشن
من هم بهت لینک دادم عزیزم
بای
سلام
دیدی بهت چه زود سر زدم.موفق باشی ننه
خیلی زیبا بو د .